۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه

قطب(2)

فانّی لا اترک الارض الّا و فیها عالم تعرف به طاعتی و تعرف به هدای و تکون النجاة فیما بین مقبض النبیّ و مبعث النبیّ الآخر و لم اکن اترک النّاس بغیر حجّة لی و داع الیّ و هاد الی سبیلی و عارف بامری فانّی قد قضیت ان اجعل لکلّ قوم هادیا اهدی به السعدآء و یکون حجّة لی علی الاشقیآء(1)

«همانا من زمین را بدون عالمی که به وسیله او طاعت و هدایت من شناخته شود رها نمی کنم تا او مایه نجات در فاصله میان مرگ یک پیامبر و بعثت پیامبر دیگر باشد.و مردم را بدون حجّتی از جانب خویش و کسی که به من دعوت کند و به راه من هدایت کند و عارف به امر من باشد رها نمی کنم.همانا من مقرّر کرده ام که برای هر مردمی یک هادی قرار دهم تا به وسیله او سعادتمندان را هدایت کنم و او حجّتی از جانب من بر بدبختان باشد.»
منظور از عالم در این روایت قدسی ، آخوندها نیستند.زیرا علم این ها مدرسه ای و تحصیلی و اکتسابی است.در حالی که علم پیامبران ، علم شهودی و معراجی است.پس منظور از این عالمان ، «اقطاب» و «مشایخ» صوفیه اند که علمشان همچون پیامبران ، علمی شهودی است.در ضمن از فعل : «تعرف» و اسم : «عارف» مشخص می شود که راه این عالمان باید راه دریافت عرفان از ذات اقدس الهی باشد که این راه همان سلوک الی الله در تصوف است که منجر به عرفان نسبت به اسماء و صفات و در نهایت ذات خدای تعالی می شود.
              ----------------------------------
1.قلزم/حضرت آقای نور علیشاه ثانی/ج1/ص263 و : کافی/ج6/ص350 و : بحارالانوار/ج11/ص331

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر