۱۳۹۱ تیر ۷, چهارشنبه

مفاهیم و اصطلاحات مشترک میان قرآن و اهل بیت(ع) و صوفیّه(97) - ارشاد و مرشد(3)

«اجعلنی من اهل السّداد و من ادلّة الرّشاد»(1)
 
«مرا از اهل هدایت و از نشانه های هدایت و رشد قرار بده!»
 
 
در این فراز از دعا ، حضرت سجّاد(ع) عبارت:«ادلّة الرّشاد» را که به معنای: «مرشد» و از اصطلاحات کلیدی مکتب تصوّف است به کار برده اند و از خداوند خواسته اند تا ایشان را به عنوان یک «مرشد» در منصب «ارشاد» قرار دهند.
             ----------------------------------
1.صحیفه سجّادیّه/امام سجّاد(ع)/دعای20

۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

مفاهیم و اصطلاحات مشترک میان قرآن و اهل بیت(ع) و صوفیّه(96) - سلوک(15) ، طریقت(9)

«اللهمّ اسلک بی الطریقة المثلی»(1)

«خدایا مرا در کامل ترین طریقت سلوک بده و راه ببر!»


در این فراز از دعا ، حضرت سجّاد(ع) واژه های: «سلوک» و «طریقت» را که از اصطلاحات کلیدی مکتب تصوّف هستند به کار برده اند.به کار بردن این دو اصطلاح در کنار هم ، حکایت های زیادی دارد.از جمله اینکه حضرت(ع) به این وسیله مکتب تصوّف و آموزه های صوفیانه را تایید و تصدیق کرده اند.
دانشجویان و طلاب و پژوهشگران زیادی تا حال از بنده پرسیده اند که با این همه طریقت ها و سلسله های زیادی که وجود دارد کدامیک حق و کامل هستند؟حضرت سجّاد(ع) در این فراز از دعا پاسخ مناسب را به اینان داده اند.وقتی حضرت(ع) از خدای تعالی درخواست هدایت به «کامل ترین طریقت»را می کندبه معنای این است که طریقت ها و راه های زیادی وجود دارد که می توان از آن ها به سوی خدا رفت.پس این طریقت ها و سلسله هایی که اینک در جهان اسلام و تشیّع وجود دارند هر کدام که بر شریعت و سنّت نبوی و اهل بیت حرکت کنند می توانند سالک را به خدا و مقام فناء فی الله برسانند و هدایت کنند.اما یک طریقت و یک سلسله وجود دارد که قطب و آدم وقت در رأس آن قرار دارد و ناگزیر آن طریقت و سلسله ، کامل ترین و بهترین طرایق و سلاسل است و زودتر و کامل تر و پخته تر سالک را به مقصد می رساند. طالب سلوک راه خدا باید چنان حضرت(ع) از خود خدای تعالی درخواست کند تا خود خدا او را در خواب و بیداری به آن طریقت و سلسله کامل تر هدایت کند.  
            -------------------------------------
1.صحیفه سجّادیّه/امام سجّاد(ع)/دعای20

فناء فی الله(28)

«اللهمّ و انطقنی بالهدی و الهمنی التّقوی و وفقنی للّتی هی ازکی و استعملنی بما هو ارضی»(1)

«خدایا مرا بر اساس هدایت به سخن درآر ، و تقوا را به من الهام کن ، و مرا به آنچه خالص ترین و زیبا ترین است موفق بدار ، و مرا به آنچه خشنود کننده ترین است در کار بدار!»


دراین فراز از دعا،حضرت سجّاد(ع)فعل های امری: «انطق» ، «الهم» و«استعمل»را در رابطه با خویش به کار برده است که جملگی افاده معنای «فناء فی الله» می کنند.زیرا در هر سه مورد حضرت(ع) از خویش سلب اراده و اختیار کرده و اراده و اختیار خود را به خدای تعالی واگذار کرده و خود را به طور کامل در اختیار خدا قرار داده است.از خدای تعالی خواسته است تا از دهان او سخن بگوید و با اعضا و جوارح او به کار و عمل بپردازد.به جای آنکه خود را در کسب و رعایت تقوا موثّر ببیند از خدای تعالی می خواهد تا تقوا را به او الهام کند. تقوا یک عدد قرص نیست تا بتوان با خوردن آن تبدیل به شخصی با تقوا شد.در لحظه به لحظه زندگی و دم به دم آن ، حوادث و رویدادهایی ریز و درشت پیش می آید که انسان متدیّن باید در مواجهه با آن ها از روی تقوا تصمیم بگیرد و سخن بگوید و عمل کند.به همین جهت ، حضرت از خدای تعالی درخواست می کند تا تقوا را به او الهام کند و به خود اعتمادی ندارد.برای الهام گرفتن از خدای تعالی باید خود را در اختیار او نهاد و کاملا بی اراده و بی اختیار بود که این حالت همان «فناء فی الله» است که منتهای آرزوی فقیران و سالکان الی الله و صوفیان صافی مشرب است.
بنا بر این تقاضاهای حضرت(ع) از خدای تعالی در فراز بالا ، در حقیقت ، تقاضای مقام «فناء فی الله» است.
           --------------------------------------
1.صحیفه سجّادیّه/امام سجّاد(ع)/دعای20

مفاهیم و اصطلاحات مشترک میان قرآن و اهل بیت(ع) و صوفیّه(95) - محبّت(17)

«لا تبتلینّی ... و لا بالتّعرّض لخلاف محبّتک»(1)
 
«مرا به ... روی آوردن به چیزی که مخالف محبّتت باشد مبتلا و آزمایش نکن!»
 
 
در این فراز از دعا ، حضرت سجّاد(ع) واژه «محبّت» را که از اصطلاحات کلیدی مکتب تصوّف است به کار برده اند و آن را به عنوان روش دینداری و دین ورزی خود مطرح کرده اند که این بطور دقیق همان روش دینداری و دین ورزی صوفیّه است.
            -------------------------------------
1.صحیفه سجّادیّه/امام سجّاد(ع)/دعای20

مفاهیم و اصطلاحات مشترک میان قرآن و اهل بیت(ع) و صوفیّه(94) - ارشاد و مرشد(2) ، سر سپردگی(1)

«وفقنی لطاعة من سدّدنی و مطابعة من ارشدنی»(1)

«مرا در اطاعت از کسی که راهنمایی ام کند و پیروی از کسی که ارشادم کند و به رشد برساندم موفق بدار!»
 
 
در این فراز از دعا ،حضرت سجّاد(ع)عبارت: «من ارشد» را که به معنای:«مرشد»وفعل:«ارشد»را که از مصدر:«ارشاد»، و«طاعت» و «متابعت»راکه به معنای:«سر سپردگی» و جملگی از اصطلاحات کلیدی مکتب تصوّف هستند به کار برده اند.حضرت(ع) از خدای تعالی کسی را که برای او سخنرانی کند یا به او درس بدهد - روشی که ره گم کردگان دین صوری تخیّل می کنند و در پی آنند - طلب و درخواست نکرده اند.زیرا می توان در کلام او یا در نکات درسی او با او به مناقشه پرداخت و بحث کرد و نپذیرفت. چنانکه در دانشگاه ها و مدارس و حوزه های علمیّه مرسوم و متداول است.بلکه ایشان(ع) از خدای تعالی یک «مرشد» را طلب و درخواست می کند که در سایه «اطاعت» و «متابعت» از او به «رشد» برسد.«اطاعت» و «متابعت» به معنای «سرسپردگی» است و «سر سپرده» حق مناقشه و جدل و چون و چرا در فرامین و اوامر «مرشد» و «مولای» خود را ندارد.زیرا او آمده است تا به «رشد» برسد.اگر رشید و رشد یافته بود و سره را از ناسره می توانست تشخیص بدهد که نیازمند مرشد نبود.گل اگر به اندازه از زیبایی می رسد که همه را مسحور خویش می کند به خاطر آن است که در درستی روش و اوامر باغبان شک نکرده است.خضر(ع) نیز از موسی(ع) خواهان حالت سرسپردگی بود و موسی از آن جهت که اهل بحث و مناقشه و جدل بود از درگاه خضر(ع) رانده شد.«مرشد» آمده است تا به «رشد» برساند و ناگزیر فقط طاعت و اطاعت را می طلبد و مناقشه و بحث و جدل را بر نمی تابد.این سیره حضرت سجّاد و اهل بیت(ع) سیره و سنّت صوفیان و مکتب تصوّف است.
           --------------------------------------
1.صحیفه سجّادیّه/امام سجّاد(ع)/دعای20

۱۳۹۱ تیر ۲, جمعه

خانقاه و عزلت(6)

«اللهمّ صلّ علی محمّد و آله ... و استفرغ ایّامی فیما خلقتنی له»(1)
 
«خدایا بر محمد و خاندانش درود بفرست ... و روزگار مرا برای پرداختن به آنچه مرا برای آن آفریده ای خالی بدار!»
 
 
در این فراز از دعا ،حضرت سجّاد(ع) با به کار بردن عبارت: «استفرغ ایّامی» از درگاه الهی تقاضای «خلوت» کرده اند. تقاضای «خلوت» برای پرداختن به آنچه خدا آدمی را برای پرداختن به آن آفریده است.خدا آدمی را برای پرداختن به چه چیزی آفریده است؟ :
«و ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون»(2) ، «جنّ و انسان را برای اینکه مرا عبادت و بندگی کنند آفریده ام»
این عبادت و بندگی بر چه مبنایی صورت می پذیرد؟قرآن به ما می آموزد که این عبادت و بندگی بر پایه «محبّت» متقابل میان انسان و خدا استوار است که این «محبّت» متقابل ، «ذکر» و یادکرد متقابل را میان آن ها برقرار می سازد:
«فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه»(3) ، «پس بزودی خدا گروهی را می آورد که آن ها را دوست می دارد و آن ها نیز او را دوست می دارند»
این آیه بشارت ظهور صوفیّه را در امت اسلام به مسلمانان می دهد که روش دینداری و دین ورزیشان بر اساس «محبّت» متقابل میان آن ها و خدا استوار است.«محبّت» نیز به نوبه خود «ذکر» و یادکرد را در پی دارد:
«فاذکرونی اذکرکم»(4) ، «پس مرا یاد کنید تا یادتان کنم»
پس خدا آدمی را برای عبادت و بندگی خویش آفریده است و این بندگی از راه «محبّت» و «ذکر» محقق می شود.تحقق «محبّت» و «ذکر» نیز نیازمند «خلوت» است.زیرا اختلاط زیاد با مردم که اهل غفلت هستند آدمی را به غفلت می کشاند. «خلوت» هم به نوبه خود نیازمند «عزلت» از خلق است و «عزلت» نیز نیازمند جایی برای عزلت گزینی و خلوت نشینی است.بدینسان «خانقاه» پا به عرصه وجود نهاد.
              ---------------------------------
1.صحیفه سجّادیّه/امام سجّاد(ع)/دعای20
2.ذاریات/56
3.مائده/54
4.بقره/152

فناء فی الله(27)

«اللهمّ صلّ علی محمّد و آله ... و استعملنی بما تسئلنی غدا عنه»(1)
 
«خدایا بر محمد و خاندانش درود بفرست ... و مرا در آنچه فردا از آن خواهی پرسید به کار بگیر و به عمل بدار!»
 
 
در این فراز از دعا ،حضرت سجّاد(ع) با به کار بردن عبارت: «استعملنی» به معنای: «مرا به کار بگیر و به عمل بدار» از بارگاه خدای تعالی تقاضای مقام «فناء فی الله» را کرده اند. زیرا اقتضای کارکرد الهی در وجود آدمی به جای کارکرد خود وی این است که شخص اراده ای از خود نداشته باشد و اراده خود را در اراده الهی مستهلک و فانی کرده باشد.در غیر این صورت با تداخل اراده ها در یکدیگر ، تحقق این خواهش و درخواست غیر ممکن خواهد بود.«استعملنی» یعنی تو به جای من اراده داشته باش.تو به جای من کار کن.و این همانطور که گفته آمد به مفهوم الزام آور فناء اراده سالک در اراده خدای تعالی و این نیز به مفهوم «فناء فی الله» است. 
           --------------------------------------
1.صحیفه سجّادیّه/امام سجّاد(ع)/دعای20